انتظار |
خاموشى «آورده اند که شخصى از بزرگى پرسید: کدام کار شایسته تر است؟ آن بزرگوار انگشت بر روى زبان و دهان نهاد؛ یعنى خاموشى». دوستى «به عیسى مسیح علیه السلام گفتند: با که نشست و برخاست کنیم؟ گفت: با کسى که دیدار ایشان، حق را به یاد شما آورد و سخن ایشان، علم شما را زیاد کند و کردار ایشان، شما را به آخرت مشتاق تر کند».
کم انگاشتن دانش خویش «حکیمى را گفتند: چه فضل است، دانش تو را بر دانش کسى دیگر؟ گفت: آنکه همى دانم که دانش من اندک است». فروتنى «خردمندى چنین گفته است: هیچ نعمتى نباشد که آن را حاسدى نباشد، مگر فروتنى را». ترک حسد «بزرگى گوید: شخصى را دیدم که یک صد و بیست سال عمر کرده بود. گفتم: چه طولانى است، عمر تو. گفت: حسد را ترک کردم، عمرم طولانى شد». قناعت «بزرگى گفت: هر که به آنچه دارد خرسند و راضى باشد، او را به هیچ چیز حاجت نیست!» خودشناسى «از حکیمى پرسیدند: بزرگ ترین عیب کدام است؟ گفت: آنکه شخص، عیب خود را نشناسد!» سخاوت «از بزرگى پرسیده شد: هنرى که همه عیب ها را بپوشاند، کدام است؟ گفت: سخاوت». بخل «بزرگى را گفتند: عیبى که مجموع هنرها به واسطه آن مخفى مى ماند، چیست؟ جواب داد: بخل». کتمان اسرار «بزرگى را گفتند: چه کنیم تا دشمنان ما کمتر شوند؟ گفت: کسى را از کار و حال خود آگاه نکنید!» خطر شیطان «عارفى به مریدى گفت: شیطان بر پدر و مادر تو (آدم و حوا) سوگند خورد که نصیحت گر آنان است و دیدى که با ایشان چه کرد؟ حال که به گمراهى تو سوگند خورده است و خطاب به پروردگار گفته است: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ؛ به عزت و جلالت سوگند که جملگى خلق را گمراه خواهم کرد.» (ص: 82) معلوم است که با تو چه مى کند. اینک، کمر همت ببند و خود را از مکر و فریبش برهان!» انسانیت «از بقراط پرسیدند: انسانیت چیست؟ گفت: تواضع در وقت رفعت و عفو هنگام قدرت و سخاوت هنگام تنگ دستى و بخشش بدون منت». بدگمانى «از حکیمى پرسیدند: آن که وضع حالى و مالى اش از همه خراب تر است، کیست؟ گفت: کسى که از بدگمانى، به اَحَدى اطمینان ندارد و از بدرفتارى، کسى به او مطمئن نیست!» [ سه شنبه 89/10/21 ] [ 2:14 عصر ] [ مهدی مهدوی شعار ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |